به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین رضا رمضانی اتحادیه اروپایی علما و تئولوگهای شیعه و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در مصاحبه با خبرنگار شبکه «مسلم تی وی» در آلمان به تشریح ابعاد دومین نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غرب پرداخت که متن کامل این مصاحبه تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
* با سلام و تشکّر از فرصتی که با وجود مشغله های فراوان در اختیار ما قرار دادید. به عنوان اوّلین پرسش، با توجّه به این که حضرتعالی بیش از یک دهه است که در اروپا حضور دارید و به کشورهای مختلف آن سفر می کنید و طبعاً با جوانان اروپایی از طرق مختلف ارتباط برقرار می کنید، این روزها که نامه ایشان خطاب به جوانان نوشته شده، جوانان غربی از نظر فکری و روحی در چه شرایطی هستند؟ فکر می کنید آیا آنان مستعد دریافت نامه جدید بودند؟
من هم به شما سلام می گویم و برای شما آرزوی توفیق دارم و از اقدام بایسته و به موقع شما تشکر می نمایم. در مورد سؤالی که مطرح کردید باید اشاره کنم که شرایط این روزها در اروپا به لحاظ برخی از حوادث و وقایع چندان مناسب نیست، بلکه در بعضی از کشورها بحرانی است؛ زیرا مردم و طبعاً جوانان از یک سو با سیل پناهجویانی که از کشورهای سوریه، عراق، افغانستان، یمن و برخی نقاط دیگر به اروپا و به ویژه آلمان سرازیر شده اند، مواجه هستند و از نزدیک شاهد برخی از رنجها و مصائب آنانند و از سوی دیگر عملیّاتهای تروریسیتی و نا امنی های گسترده و سازماندهی شده ای را از سوی گروههای افراطی مشاهده میکنند و این غیر از کشف عملیاتهای ناموفق تروریستها است که توسط دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی شناسایی میشود. شاید بسیاری از جوانان این روزها به طور ناخودآگاه با دیدن این صحنه ها پرسشهایی در ذهنشان پدید آمده که برای آن به دنبال پاسخهای صادقانه و روشن، آن هم به دور از غوغاهای رسانه ای هستند. لذا زمینه برای شنیدن سخن حق بسیار فراهم است؛ گرچه باز هم برخی از رسانهها، ضمن سانسور و بایکوت واقعیّتها تلاش دارند پاسخهای غیر دقیق و نادرست و از قبل طراحی شده را بر اساس یک سلسله پیش فرض های ثابت به خورد آنان بدهند. به نظر من شرایط عمومی جوانان در این روزها، آمیزه و ترکیبی است از کنجکاوی و جستجوگری برای رسیدن به حقیقتی که ورای شیشه دوربین ها و موج های رسانهها میگذرد، هم آنچه در متن میدان مشاهده می کنند و هم آنچه سبب و علت العلل این وقایع است. و مهمتر، نگرانی و ترس از آینده، آیندهای که تاکنون این گونه وانمود می شد که تأمین شده است ولی امروزه نشانه ها حاکی از آن است که ممکن است با گسترش تروریسم سازمان یافته و گروههای جنایتکار، امنیت و آسایش عمومی بر هم بریزد. البته آنان حق دارند نگران باشند چراکه هر روزه تهدیدهای زیادی برای قتل و کشتار دریافت میشود و ناباورانه اتفاقات ناگواری به وقوع می پیوندد. به عنوان نمونه در همین چند روز اخیر در شهر هامبورگ که یکی از امنترین شهرهای اروپاست مدارس به خاطر یک تهدید، تعطیل شد یا در هانوفر مسابقه فوتبال انجام نشد و بدتر، در آمریکا که اشخاص بیگناه به گلوله بسته شدند. حتی این احساس وجود دارد که در آینده با بازگشت تروریست های صادراتی که از اروپا برای جنگ به عراق و سوریه و ... رفته بودند، روز به روز به دامنه این جنایات افزوده شود.
طبیعتاً در چنین شرایطی زمینهی روحی و ذهنی برای جوانان فراهم است، چون هم منتظر دریافت تحلیلهای قانع کننده و خردپسند برای وقایع اتفاقیه هستند و هم به علاجی برای آینده فکر میکنند. این در حالی است که در میان خیل انبوه رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری کمتر میتوانند به یک تحلیل درست و جامع با راه حل مناسب دست پیدا کنند و بیشتر مطالب صرفاً هیجانی، احساسی و حتی کهنه و خالی از سخن تازه است. بنابراین، پاسخ این پرسش که « آیا جوانان غربی مستعد دریافت نامه جدید بودند؟ » به نظر مثبت است؛ چراکه جوانان غرب با مطالعه این نامه می توانند از علل و ریشه های بسیاری از مسائل به صورت شفاف سر در آوردند.
* تحلیل شما از فاصله زمانی بین دو نامه چیست؟ آیا فاصله نامه ها از قبل در نظر گرفته شده بود؟
استنباط شخصی اینجانب این است که معظّم له به عنوان یک معلّم و مربّی دلسوز در عرصه بین الملل در این دنیای پیچیده و متغیّر برنامه تربیتی مستمری را در قبال نسل امروز و خصوصاً جوانان غرب دنبال میکنند. طبعاً در چنین روندی تعدّد ارتباطات می تواند مهم و نقش آفرین باشد. رابطه مستقیم و مستمرّ از مختصات ولایت است که لحظه به لحظه در متن حوادث حضور پیدا میکند و راه و چاه و فرصتها و چالشها را ترسیم مینماید و هم ارائه طریق میکند و هم ایصال الی المطلوب. در تفکّر الهی تفاوتی بین انسانی که در غرب زندگی می کند با انسانی که در شرق زندگی میکند نیست. حق هدایت برای همه افراد ثابت است و باید حجّت بر همگان ارائه گردد. در واقع وقتی حادثهای در حد تروریسم کور فرانسه رقم میخورد و آنان در خانهی خود و از نزدیک با آنچه ملتهای مسلمان در طول سالیان دراز، خصوصاً در دهه اخیر از آن رنج کشیدهاند، آشنا شدند، طبیعی است که فرصت مناسب و بستر سخن فراهم میشود و ذهنها برای شنیدن سخن جدید آماده میگردند و این جاست که ایشان به عنوان طبیبی درد آشنا و با نگاه هدایتی به شیوه مهرورزانه حضور مییابد و به روشنگری اذهان میپردازد تا زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری بسازد. زمانی که طلب و نیاز حقیقی وجود دارد، دم فرو بستن و خاموشی در منطق ولایت ناصواب است. ایشان به عنوان یک مصلح دینی، بلکه یک مصلح بشری که حتی برای غیر دینداران خیراندیشی میکند، در سطح جهانی به حسب شرائط موجود در غرب این نامه را برای جوانان نوشتند.
البته از نظر تحلیلهای آکادمیک، وزانت و غنای نامه اوّل به گونهای بود که انصافاً خوراک چندین سال مجامع علمی غرب را در رشته های مختلف میتوانست تأمین نماید. لذا به نظر می رسد که نامه اول هنوز جای کار فراوان دارد و باید روی ابعاد مختلف آن فعّالیت علمی و پژوهشی صورت گیرد، گرچه برنامههای خوبی هم تاکنون از سوی مجموعهها و تشکّلهای مختلف در غرب و حتی برخی از جوانان علاقمند صورت گرفته است. از این منظر، نامه دوم مکمّل نامه اوّل است.
* شما چه شباهت و ارتباطی بین نامه اول و دوم می بینید؟ تفاوت ها چه طور؟
زوایای هر دو نامه که از طرف یک مصلح بزرگ برای جوانان اروپائی و آمریکا نوشته شده، بسیار گسترده است. هر دو نامه منطقی، منصفانه و در عین حال مستقیم، صمیمانه و واقعگرایانه است. نویسنده نامه تلاش دارد با تواضع خاصی که هنر مردان خداست، پیامها را بر اساس مکانیزم تولید و دریافت ادراکات فطری منظّم به مخاطب منتقل سازد. هر دو نامه از بدیهیات، مشاهدات و تجربیات روزمرّه جدید شروع شده و سپس پرسشهای موجود در اذهان عمومی جوانان را برجسته ساخته، تا فکر و دل آنان را به کار بیندازد. از این رو مقایسه هایی بین نمونههای یکسان در غرب و شرق صورت گرفته تا داوریهای دوگانه برخی دول غربی را نشان دهد و نیز تحلیلهای تاریخی و عقلانی در این نامه ارائه شده و جوانان را به تأمل بیشتر برای فردایی بهتر و ایمنتر فرا خوانده است.
در عین حال، موضوع نامه اوّل، دعوت به مطالعه و شناخت مستقیم راجع به اسلام بود و در نامه دوم به دنبال مسائل قبلی و به تناسب شرایط پدید آمده، موضوعات جدیدی مطرح شده است، از جمله اینکه: تروریسم درد مشترک همه ملّتهای جهان است که محتاج چاره اندیشی جمعی است؛ تضاد برخی از سیاستهای کلان غرب و برخوردهای دوگانه، عامل اصلی شکل گیری و گسترش تروریسم است؛ اصلاح اندیشه خشونت زای برخی از سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و جهانی دولتهای غربی، اساسی ترین اقدام برای ایجاد امنیت در غرب است؛ تعاملات صحیح فرهنگی غرب و شرق امری مرغوب و مطلوب و در مقابل، پیوندهای تحمیلی مخالف با تکثّر فرهنگی، امری مردود و نادرست است؛ رفتار ظالمانه با مسلمانان ساکن اروپا و آمریکا یک اشتباه بزرگ و زیانبخش به حال جامعه غربی است و باید جهت رسیدن به آینده ای بهتر، تعامل صحیح و شرافتمندانه با جهان اسلام پیریزی گردد. اینها برخی از مهم ترین مسائلی بود که در این نامه مطرح شده است.
* تحلیل شخص حضرتعالی به عنوان ریاست اتحادیه اروپایی علما و تئولوگهای شیعه راجع به محتوای نامه دوم چیست؟
من تصوّر می کنم ایشان عهده دار یک مأموریت تاریخی برای ایجاد وفاق منطقی بین جامعه انسانی بر پایه عقلانیت و معنویت است و با دو نامه اخیر در پی ادای رسالتی جهانی برآمده است. از این رو روح نامه، دعوت به انصاف و نگاه برابر است. نویسنده می خواهد بار دیگر ضرورت عدالت را یادآور گردد و رفتارهای تبعیض آمیز و ستم ورزانه را پایه هر کژی و تباهی قلمداد نماید. لذا کلید واژههای نامه، قابل دقتّ فراوان است. یکجا از هم پیمانی غرب با حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، گلایه می کند؛ در جای دیگر برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام را به چالش می کشد؛ در جای دیگر از پشتیبانی از تروریسم دولتی و ستمی که بر مردم مظلوم غزّه و فلسطین روا داشته میشود سخن میگوید؛ در قسمتی از خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشورهای مورد تهاجم از سوی غرب که آنها را از توسعه بازداشته و در مواردی دهها سال به عقب برگردانده سخن میراند و در فرازی دیگر از ذهنیّتِ آلوده به تزویر، ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است، پرده برمیدارد و وضع مقرّرات در برخی کشورهای اروپایی برای تشویق شهروندان به جاسوسی علیه مسلمانان را عامل گسترش ناامنی میشمارد و از خاصیّت برگشتپذیری ظلم سخن میگوید؛ و موارد دیگر.
البته همه اینها موضوعات مهمّی است که باید درباره آنها صادقانه با مردم جهان سخن گفت. امّا یکی از مهم ترین مسائل این نامه، سیاستهای فرهنگی است که از آن به عنوان هجوم نرم یاد شده و به شکل استعمار فرانو بروز یافته است. آنچه به عنوان شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان مطرح میشود، خطری بزرگ و خسارتبار برای جامعه بشری است؛ چراکه مبتنی بر مؤلفههای «استکبار و ستیزهجویی» و «بیبندوباری اخلاقی» و «معناگریزی» است و نمی تواند جامعه بشری را به خوشبختی پایدار و با ثُبات برساند. و در نهایت پیشنهاد میکنند که شکافها به جای تعمیق، ترمیم گردد و از جوانان میخواهند لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافند و با استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنند تا بار دیگر امید به آینده در بشریت زنده گردد و آرزوی دیرین برای تجربه نمودن امنیت جامع برای همگان به رؤیایی دست نیافتنی تبدیل نگردد.
* برای رساندن نامه ی اوّل و دوم به دست مخاطبان اصلی آن، مراکز اسلامی اروپا تا کنون چه اقداماتی صورت دادند؟
به طور کلی وظیفهی اصلی مراکز اسلامی اروپا این است که اندیشههای ناب الهی که به طور خاص در قرآن و عترت تجلی یافته است را به جامعه بشری به شکل صحیح منعکس کند. لذا این وظیفه ذاتی و دائمی ماست که در تمام فعّالیتها مورد توجّه است و تعطیل بردار نیست. امّا در خصوص نامههای معظّم له به حسب گزارشهایی که به دست ما رسیده، تاکنون فعّالیتهای خوبی در این زمینه صورت گرفته است. از آن جمله برگزاری برخی کنفرانسها و جلسات علمی و آکادمیک بوده که اخیراً یکی از آنها در برلین برگزار شد و اینجانب هم در آنجا سخنرانی داشتم. لازم به یادآوری است که برای حضور در این کنفرانس جمع زیادی از قبل ثبت نام کرده بودند و این حکایتگر آنست که این نوع همایشها در مراکز علمی، اسلامی و آکادمی، نیاز فزاینده نسل امروز خصوصاً جوانان میباشد که در پی حقیقت گمشده خود هستند. و مشروح گزارش ها را در سایت مرکز اسلامی و سایت اتحادیه اروپایی می توانید مشاهده کنید.
* نکته پایانی اگر در نظر دارید، بفرمایید.
از نظر ما اسلام عزیز، مکتبی حیات بخش است که مؤلفههای اساسی آن عبارتند از امنیت، عدالت، معنویت، اخلاق، عقلانیت و اعتدال بر اساس رحمت الهی. به نظر میرسد که باید بر اساس مؤلفههای یاد شده، بنیانهای جدیدی برای نظم جهانی در نظر گرفت، وگرنه بالعیان دیدیم که نظم جهانی مورد نظر برخی از قدرتهای بزرگ که با راهبردهای استعماری با اشکال جدید طرّاحی شده، نه در سطح دنیا بلکه حتی در حیات خلوت خود آنان پاسخگو و کافی نیست. این حقیقتی است که بشریت را به تأملی ژرف دعوت می کند و نامهی امام خامنهای برای تذکّر بر همین معناست.
مصیبت بزرگ دنیای معاصر این است که با تعریفهای غیردقیق از چیستی انسان که به صورت گسسته از کلیت هستی ارائه می شود، آموزههای ناب ادیان ابراهیمی با ویرایشی سکولار در جوامع غربی کم رنگ و بی فروغ گشته است. این امر به نوبهی خود موجب شده نیازهای حقیقی بشر در ابعاد مختلف مغفول و بی پاسخ بماند و رفته رفته به بحرانهای فکری، معنوی، عقیدتی و اخلاقی دامن زده است.
طبعاً برای برون رفت از این بحران باید به ایده های جهانی و قوانین طلایی برخاسته از جوهر و گوهر دین بازگشت.
امروزه با تجارب جهانی که به ویژه در طول دو قرن اخیر به دست آمده دیگر بسیار روشن است که مطالبات حقیقی بشر را نمی توان با ایجاد نیازهای کاذب و ارائه پاسخ های غیر واقعی معطّل گذاشت؛ چرا که با روش هایی که تا کنون اعمال شده، هر روز بر عمق و دامنه بحران ها افزوده خواهد شد و دیگر امکان مدیریت و تأمین امنیت مطلوب وجود نخواهد داشت.
به عقیده ما نوبت آن رسیده که با نگاهی واقع گرایانه، راهبردی فراروی بشر امروزی قرار گیرد تا از این اضطراب و افسردگی و بی هویتی و ناامنی رهایی یابد و خود واقعی و حقیقت اعلای خویش را به دست آورد تا به حقیقت صلح و آشتی با خود و دیگران و خدا نائل شود.
برای تحقق صلح و عدالتی که عقلای عالم و متن جامعه بشری انتظار آن را می کشند، باید کرامت انسان به خصوص در همه ابعاد در حوزه فکر و تکثّر اندیشه حفظ شود. حاکمیت های جهانی باید حضور و مشارکت ملّت ها در سرنوشت خود را پذیرا باشند و بر اساس اصل همزیستی و مدارا، از اعمال نژاد پرستی و تبعیض دینی و فرهنگی در جوامع پرهیز کنند. جز این راهی برای حاکمیت اخلاق و چشیدن طعم شیرین زندگی مسالمت آمیز وجود ندارد.
به گمان ما برای انجام این مهم، قدم اوّل روشنگری و تبیین وقایع و حوادث و تشریح وضعیت موجود و مقایسه آن با وضعیت مطلوب است که در آن مدینه فاضله با حفظ هویت انسان تعریف میگردد.
در پایان من هم از شما تشکر می کنم و امیدوارم در انجام صحیح رسالت رسانه ای خود موفق و مؤید باشید.